وقتی درباره کودکان با والدین زندانی صحبت میکنیم از عواملی مثل سن کودک و اینکه دختر باشند یا پسر، مادر زندانی باشد یا پدر و اینکه هریک چه تاثیراتی میتواند روی فرزند داشته باشد صحبت میکنیم.
- یک نکته ی بسیار مهم این است که منظور این نیست یک کودک به هیچ عنوان نمیتواند از شرایط و آثار ناشی از زندانی شدن والدینش عبور کند، تاثیرات آن را کم کند و یا آنها را تجربه نکند. بلکه اساساً هدف کاهش این آثار روی کودکان است. و همچنین آگاهی رسانی در رابطه با تاثیرات متفاوت زندانی شدن والدین روی کودکان که ماندگار و بلند مدت هستند. زیرا آگاهی داشتن والدین و همچنین اطرافیان کودک در این مورد میتواند به آنها کمک کند.
- نکته ی دوم این است که طبق پیمان نامه ی حقوق کودک وقتی از کودک صحبت میکنیم، از زمان تولد تا ۱۸ سالگی را شامل میشود. (به دلیل در حال رشد بودن مغز و عواطف کودک به عنوان دوره کودکی)
لازم به ذکر است دوره ای که نباید نسبت به آن بی توجه باشیم، دوره ی جنینی است. دوره ای که مادر فرزند را باردار است و اضطراب زندانی شدن همسر و یا خودش را همراه با بارداری تجربه میکند. در اینجا مهم ترین سوال شاید این باشد که در این موقعیت بهترین گزینه برای فرزند چیست؟ و چرا همراه مادر در زندان بودن گزینه ی خوبی نیست؟
از نظر روانشناسی وقتی یک کودک متولد میشود تا یک یا دو سالگی مهم ترین نیاز او ارتباط نزدیک با مادر است زیرا او را ۹ ماه حمل کرده و میتواند نزدیکترین ارتباط عاطفی با او را برقرار کند. مادر میتواند نیازهایی که کودک در آن سن دارد از جمله توجه گرفتن از اطرافیان، دریافت محبت فردی و عاطفی، ثابت بودن فرد نگهدارنده و غیره را رفع کند.
به دلیل همین نیازهاست که مراکزی مثل بهزیستی برای کودکان آسیب زننده هستند. به خصوص نوزادان.
یکی از تحقیقاتی که سالها قبل انجام شده ثابت کرده این مکانها برای رشد کودک پرخطر و آسیب زننده هستند. اما حضور کودک در زندان به دلیل شرایطی که در زندانهای ایران حاکم است آسیب بیشتری به آنها وارد میکند و به رابطه ی امنی که باید بین کودک و مادر برقرار شود لطمه میزند.
زندان به دلیل ناامنی و اضطرابی که در افراد ایجاد میکند برقراری ارتباط ایمن با فرزند را برای مادر دچار مشکل میکند و از این جهت محیط مناسبی برای کودک نیست. علاوه بر این طبق گزارشاتی که از زندانهای ایران وجود دارد شرایط از لحاظ بهداشتی، درمانی و تغذیه مناسب رشد جسمی و ذهنی کودک نیست.
نکته دیگر این است که وقتی کودک رشد میکند نیازهایش نیز تغییر میکنند. به عنوان مثال کودک تمایل دارد از طریق اجسام و لوازمی که در محیط اطرافش وجود دارد حواس و عواطف خود را نسبت به محیط پیرامونش تقویت کند و رشد متعادل مغزی پیدا کند. این شرایط نیز در زندان برای کودک فراهم نیست.
همه ی این موارد باعث میشود زندان جای مناسبی برای کودک نباشد. پس اگر والد زندانی امکان سپردن کودک به اطرافیان را دارد این گزینه برای او مناسب تر است.
اگرچه برای زندانیان عادی معمولا این شرایط فراهم نیست ولی برای زندانیان عقیدتی سیاسی به دلیل حمایتهای بیشتر در جامعه، موقعیت اجتماعی و اقتصادی مناسب میتواند یک گزینه خوب باشد.
سوال ۱ : چه کسی بهترین گزینه برای نگهداری از فرزند است؟
از نظر روانشناسان کودک، هر شخصی که بتواند ارتباط نزدیک و طولانی مدت با او داشته باشد و توانایی خدمت رسانی بی وقفه به کودک را داشته باشد گزینه خوبی است.
برخی تحقیقات هم نشان داده مادرِ مادر میتواند شیوه ی والدگری را به بچه به خوبی منتقل کند و همچنین ارتباط بعدی که در اینده میتواند کودک با مادر خودش برقرار کند. گرچه باید این را در نظر بگیریم که ممکن است مادربزرگها از حوصله، قدرت و توان کافی برای خدمات دهی کامل و دائم برخوردار نباشند. در عین حال دوباره ممکن است آن شرایط که در اطراف آن کودکان در خانواده های زندانی عقیدتی سیاسی برقرار باشد امکان این را ممکن است برای کودک فراهم کند که از منابع مختلف حمایتی کمک بگیرد گرچه که آن حمایت از ارتباط دائم با یک نفر را حتماً همچنان نیاز دارد.
رویکردی که میخواهیم به آن بپردازیم، این است که خود را برای دوره ی بعد از آزادی آماده کنیم. به این معنی که این امید و امکان برای افراد زندانی وجود دارد که بعد از مدتی و بعد از چند سال بازمیگردند و میخواهند رابطه خود را بسازند. همانطور که میدانیم این رابطه خود به خود ایجاد نمیشود و در بسیاری موارد سخت و چالش برانگیز هست. یکی از مسولیتها و سختیهای رابطه و برقراری دوباره رابطه بر دوش نگهدارنده ها و ارتباط پیوسته ی کودک و والد زندانیش هست که اگر بتوانند به درستی آن را برقرار کنند میتواند تاثیر مثبت بر رابطه در زمان بازگشت به منزل با فرزندش بگذارد.
البته همیشه موانعی وجود دارد.
افرادی که روی بحث جدایی کودکان کار میکنند پیشنهاد میدهند والدی که از نوزاد جدا شده بتواند در زمانهای مرتبی به صورت منظم و در طی یک مدت زمان کافی به صورت نزدیک با کودک بگذرانند.
تا کودک بتواند با آن فرد به عنوان نگهدارنده ی ثانویه خودش ارتباط برقرار کند. گرچه نمیدانیم باتوجه به شرایط زندانهای ایران چقدر این امر امکان پذیر است. اما اگر حداقلی از این امکان فراهم باشد، اطرافیان نباید فکر کنند چون محیط زندان برای فرزندان مناسب نیست او را از برقراری ارتباط منع کنند.
ارتباط منظم و کافی نشان داده که هم تاثیر مثبت روی فرزند میگذارد و هم گذاری که کودک از آن شرایط دارد و هم به فرد کمک میکند تا در زمان بازگشت از زندان بتواند راحتتر رابطه اش را بازسازی کند.
بعد از یک یا دوماه که سیستم ایمنی کودک تامین شد و مطمئن شدیم از محیط بیرون اثرات منفی را نمیگیرد و بیماری به او منتقل نمیشود بتوانیم امکان ارتباط مستمر و مداوم را با والد زندانی برقرار کنیم.
پیشنهاد بعدی این است که مادر اگر میتواند، صدای خودش را برای کودک ضبط کند تا این ارتباط شکل بگیرد و وقتی مادر از زندان برگشت بتواند کمک کند رابطه اش را راحتتر بسازد.
سوال ۲: بهتر است پدر و مادر به عنوان نگهدارنده ی دوم معرفی بشوند یا اول؟
چیزی که مهم است بدانیم این است که نگهدارندگان کودک قرار است فقط تا زمانی که مادر در زندان است از او نگهداری کنند و وقتی مدت زمان حکم به اتمام رسید قرار است کودک با مادر خود بتواند ارتباط برقرار کند. چنانچه به کودک اطلاعات درست داده نشود و والدین کودک به عنوان نگهدارندگان ثانوی معرفی شده باشند، برقراری ارتباط بعدی بسیار مشکل میشود و کودک نمیتواند این تغییر را بپذیرد.
بنابراین بسیار مهم است اینگونه فکر کنیم قرار است زمانی بعد از اتمام حکم یا زودتر ارتباط با کودک برقرار شود. و اطرافیان باید به این بازسازی کمک کنند.
سوال ۳: آیا مدت زمان زندانی بودن والدین برای دروغ گفتن یا نگفتن به کودک فرقی میکند؟
خیر، در شرایط عادی یا غیر عادی باید فرض را بر این بگذاریم که امکان ملاقات مستمر با مادر وجود خواهد داشت چه مدت حکم چند ماه باشد چه چند سال. این حق کودک است . (طبق قانون حقوق کودک و قانون جدید حقوق کودکان و نوجوانان، و طبق قوانین داخلی و کیفری)
وقتی زمان زندانی زیاد است، پروسه ی زیر بیشتر طول میکشد و سختتر است:
- نگهداری از کودک
- دادن اطلاعات به کودک در خصوص شرایط موجود
- تکمیل اطلاعات داده شده
زمانی که والد زندانی برمیگردد ممکن است تغییراتی در اطلاعات کودک ایجاد شود. پس مهم است چه چیزی را چطور به کودک منتقل میکنیم.
بسیاری از افراد عقیده دارند دروغ گفتن به کودک آثار منفی بسیار زیادی دارد، این مطلب درست است ولی مهم تر از آن این است که در چه سنی ، چه مقدار از حقیقت را به چه شیوه ای به او میگویید.
این مورد در خصوص خیلی موضوعات دیگر هم صدق میکند مثل کرونا ، زلزله، جنگ و ترسهای مختلف که در بزرگترها وجود دارد.
حقیقت باید به کودک گفته شود ولی نه طوری که برایش غیرقابل حل و ترسناک باشد. و اینطور هم نباشد که کودک نفهمد واقعیت چیست و چقدر نگران کننده میتواند باشد.
سوال ۴: چطور میتوان کودک را از لحاظ روانی آرام کرد؟جرایم چطور به کودک توضیح داده شود؟
معمولاً به خاطر دوران رشد کودک، آن را طبقه بندی سنی میکنیم. که از دوره نوزادی تا ۲ یا ۳ سال ، بعد دوره ی تا پیش دبستانی خردسالی است و تا ۱۱ سالگی دوره دبستان و بعد از ۱۲ سالگی دوره نوجوانی.
هر یک از این دوران کودک کم کم مجموعه ای از توانمندیها را کسب میکند، همچنین احساساتش و توانایی کنترل آن و درکش از شرایط محیطی بیرونی رشد میکند.
باید عوامل دیگری مثل محیط اجتماعی و خانوادگی کودک، دختر یا پسر بودن کودک را هم درنظر گرفت چرا که این عوامل روی نحوه ی رشد و میزان درک و فهم او از مسائل و سرعت آن تاثیرگذار است.
در هریک از این دوره ها ما اطلاعات مختلفی را به او منتقل میکنیم و با شیوه ای متفاوت. اصل ماجرا گفتگو کردن با کودک و تلاش برای دیدن دنیا از زاویه دید او است. چون این اصل میتواند به بازسازی رابطه والد و کودک کمک بزرگی کند.
سوال ۵: آیا در خانواده های سیاسی لازم است مسائل سیاسی به کودک منتقل شود؟
یکی از مواردی که وجود دارد این است که برخی والدین فکر میکنند به دلیل کم سن و سال بودن فرزند و یا اینکه او مشغول کار خودش است این مباحث را نمیفهمد و یا حواسش نیست. و یا برعکس در جایی دیگر آنقدر او را بزرگ فرض میکنیم که همه ی مسائل را با او به تمام و کمال مطرح میکنیم. متوجه میزان درک او، بار روانی ای که به او وارد میکنیم و میزان توانایی کودک در تجزیه و تحلیل مسائل را نادیده میگیریم. این تنها یک بعد از ماجراست. بعدی که باعث میشود کودک در معرض مجموعه ای از اخبار و حرفها قرار بگیرد بدون اینکه از نظر ذهنی آماده باشد و با اوگفتگو شود.
بعد دیگر ماجرا که عموما با بعد قبلی مخلوط میشود این است که حق کودک بر دانستن و مشارکت را از او دریغ میکنیم. از جمله مشارکت در فعالیتهای مدنی. اما داشتن تعادل بین برقراری حقوق کودک و نحوه ی ورود او به موضوع فعالیتهای مدنی یا سیاسی مساله مهمی است که باید رعایت شود در غیر اینصورت میتواند بسیار آسیب زا باشد.
آمادگی برای دوره بازگشت والد
در رابطه با سوالاتی که کودک (باتوجه به گروه سنی) از والدین میپرسد از این جهت اهمیت دارد که برای پاسخگویی به او لازم است خودمان را به جای کودک بگذاریم. و فکر کنیم کودک نیاز دارد تا چه چیزی را از ما بشنود. این میتواند فرصتی باشد که چیزهایی که ما میخواهیم به عنوان راههای حمایتی از گفتگو کردن با اطرافیان، از دردل کردن، از نامه نوشتن، از حرف زدن، از بازی کردن و کارهای سالمی که میشود انجام داد تا بر آن غم فائق آمد را به کودک منتقل کنیم.
اما حواسمان باشد که کودک مثل ما قدرت غلبه بر احساساتش را ندارد. بنابراین کودک خیلی وقتها دوست دارد از ما بشنود که ما هم بسیار غمگینیم و همانقدر دلتنگ میشویم که او میشود. این یکی از چالشهای بزرگ برای کودکان است. اینکه نمیدانند آیا والدینشان همانقدر دلتنگ و نگران هستند؟ و آنها به چه چیزی فکر میکنند؟ قبل از زندان رفتن و یا در زمان ملاقات فرصت مناسبی برای گفتگو با کودک در این خصوص است.
والدین جای پاسخش و جای راه حلهای آن، میتوانند با چیزهایی که فکر میکنند مناسب هست پر کنند. و این را به او منتقل کنند که اگر ما هم در زندان کسی را برای دردل کردن پیدا کنیم همین کار را انجام خواهیم داد که کودک انجام داده است. یا مینویسیم یا حرف میزنیم.
البته باید کارهایی باشد که قبلا به کودک یاد داده ایم، با او تمرین کرده ایم و او نسبت به آنها شناخت دارد. مثل حرف زدن، نوشتن، بازی کردن و …
همچنین لازم است اطرافیان و کسانی که قرار است کودک را نگه دارند، در جریان این ابزارها و استراتژیها باشند. تا زمانی که کودک نیاز به یاداوری و همراهی پیدا میکند بتواند دوباره از آن ابزارها استفاده کند. آنها باید بدانند کودک از چه ابزاری استفاده کرده و کدام یک برایش مفید بوده. مثل جعبه ابزار باید همیشه در اختیار کودک قرار داشته باشد تا با توجه به نیاز خودش بتواند از آن استفاده کند.
- زمانی که فرد بازمیگردد هم میتواند یک ابزار مفید برای کمک به برقراری مجدد رابطه با کودک باشد. میتواند روایت کردن تجربه ای باشد که فرد داشته. (با در نظر گرفتن اینکه ما با چه کودکی، در چه سنی و با چه میزانی از درک داریم صحبت میکنیم و او چقدر میخواهد بداند و بشنود. )
- والد زندانی میتواند با این کار این حس را به کودک منتقل کند که در احساسات مشترک با او همدرد بوده. و توانسته خودش را جای او بگذارد.
یکی از پیشنهاداتی که به اطرافیان کودک داده میشود (در حد درک و توان کودک) ترسیم روال زندگی روزمره در زندان برای یک زندانی ست.
منظور روایتهایی ست که بتواند به کودک کمک کند تا درک درستی از شرایط و وقایع والدینش داشته باشد. و بتواند در ذهنش آنها را به تصویر بکشد. (نه همه ی بخشها بلکه بخشهایی که به کودک کمک میکند تا بتواند با والدینش در زمان بازگشت ارتباط برقرار کند.) مثل زمان غذا خوردن، ورزش کردن، خوابیدن، کتاب خواندن و غیره.
سوال ۶: از چه سنی کودک حق دارد در فعالیتهای مدنی مشارکت کند؟
این یک حق برای کودک است و بستگی به سن ندارد. فقط باید به این موضوع توجه داشته باشیم که ما نمیتوانیم کودک را به یکباره نسبت به مسائل پیرامونش حساس کنیم. با توجه به میزان درک و توانش باید اطلاعات به او بدهیم. ولی سن ۱۱ تا ۱۲ سالگی کودک بیشترین میزان فعالیت و مشارکت مدنی را دارد و میتواند داشته باشد.
سوال ۷: در دوران کودکی، کودکانی که در زندان هستند چه میکنند؟
طبق قانون کودکان والدین زندانی از تولد تا دو سالگی میتوانند در زندان بمانند. اگرچه در برخی زندانها تا چهارسالگی هم اجازه حضور در زندان را میدهند.
چه در زندانها محلی مثل مهدکودک برای بچه ها باشد چه نباشد، زندان جای مناسبی برای کودکان نیست. در زندانهای ایران که از لحاظ امنیت، امکانات تغذیه و بهداشت شرایط نامناسب است والدین زندانی و کودک در معرض خطر و آسیب جدی هستند.
سوال ۸: اگر هر دو والد زندانی باشند، کودک پیش کدام والد میماند؟
اگر هر دو والد زندانی باشند و کودک هیچ فرد نگهدارنده ای نداشته باشد تا سن دو سالگی باید پیش مادر بماند. اما اگر از آن سن گذشته باشد بهزیستی باید مسولیت آن کودک را برعهده بگیرد.
سوال ۹: اگر کودکان امکان ملاقات با والدین را نداشته باشند مثلا در دوران کرونا چه پیشنهادی وجود دارد؟
- یکی از راهها، امکان برقراری ارتباط تصویری و مجازی است.
- یکی دیگر از راهها برقراری تماس تلفنی است.
- مورد دیگر، اشیا و یا هر چیزی ست که کودک را به یاد والد بیندازد. مثل عکس ، کتاب و غیره.
- همچنین دریافت هدایا در زمانهای خاص بسیار کمک کننده است. مخصوصا اگر به طور منظم و برنامه ریزی شده از قبل باشد.
- فراهم کردن فرصتی برای کودک که از والدین خود هدیه ای دریافت کنند گرچه والد کمترین مشارکت را در تهیه آن داشته باشد همانقدر که از قبل در جریان باشد که قرار است به کودک هدیه بدهد کافی ست.
- کمک گرفتن از مکانهای مذهبی و یا اعضای جامعه که به عنوان داوطلب وارد این جریان میشوند تا هدایایی را برای این کودکان تهیه کنند و به دست والدین زندانی برسانند. با این کار خانواده ها این حس را میگیرند که مجموعه ای از افراد و بخشی از جامعه به آنها توجه دارند و در کارها با آنها مشارکت میکنند و از آنها حمایت میشود.
طرح: ناصر تیمورپور