تصویر: زندان آلکاتراس، کالیفرنیا، آمریکا، عکس از: حامد فرمند
به بهانه اخبار منتشر شده در مورد اجبار خانواده بهاییان در دفن عزیزانشان در بخشی که به محل دفن جانباختگان قتلعام تابستان ۱۳۶۷ تعلق داشت. گورستان خاوران، در جنوب شرقی تهران، گرچه به خاطر دفن دستهجمعی کشته شدگان – عمدتا گروههای چپ – اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ معروف است، اما پیش از آن گورستان مجزایی از قبرستانهای متعلق به «مسلمانان»، برای دفن عزیزان خانوادههای بهایی در نظر گرفته شده بود.
سوگواری، مواجهه با مرگ عزیز، پذیرش آن و گذار از آن به عنوان یک تراژدی معنا میدهد. یکی از مراحل سوگواری، حضور در مراسم تدفین و خاکسپاری و برگزاری مراسم یادبود در سالهای بعد است.
موضوع سوگ حل نشده میتواند درباره تمام کسانی که امکان خداحافظی آخر و وداع، تحویل گرفتن جسد، خاکسپاری و عزاداری بر سر مزار را پیدا نمیکنند، صدق کند.
استفاده از نامهای تحقیرآمیز (مانند «لعنتآباد» برای خاوران به خاطر دفن افراد بهایی)، نه تنها نقض کرامت انسانی فرد از دست رفته، بلکه ایجاد فشار بر خانواده آنهاست و خودش مانعی بر مسیر سوگواری است.
سوگ حل نشده در شرایط مختلفی مانند مرگ در اثر تصادف و از بین رفتن جنازه یا وقوع قتل و پیدا نشدن جنازه و همچنین در مورد افراد مهاجر یا تبعیدی هم اتفاق میافتد. در مورد کودکان، به بهانه حفاظت از آنها موضوع سوگ حل نشده شایعتر است.
یادگاریهای فرد از دست رفته، یکی از ابزارهای کمک به فرد برای گذار از مرحله تراژدی مرگ. بسیاری از خانواده اعدمیهای تابستان ۶۷ از تحویل نگرفتن وسایل عزیزانشان یا تحویل گرفتن ساکهای جا به جا شده خبر دادهاند و حتی از داشتن یادگاری و آخرین وسایل شخصی فرد کشته شده هم محروم ماندهاند. این موضوع برای بسیاری دیگر از افراد اعدام شده در سالهای بعد هم تکرار شده است.
دانستن محل مزار فرد از دیگر ابزارهای مواجهه با مرگ عزیز است که در مورد کشتار تابستان ۶۷ به شکل گسترده و در موارد دیگر به صورت پراکنده از خانواده افراد دریغ شده است.
تخریب مزار یا بیحرمتی به مزار بر مسیر به رسمیت شناختن مرگ عزیز و سوگواری کامل تاثیر منفی میگذارد.
مواجهه با مرگ عزیز و سوگواری بدون ارتباط با هر اقدامی است که فرد در مورد کشته شدن عزیزش انجام خواهد داد، این اقدام میتواند دادخواهی یا رسیدگی به مسئولیت عاملان مرگ باشد.
سوگ غیرمجاز: غم از دست دادن عزیزی که به صورت شفاف امکان مواجهه با آن وجود نداشته و فرد امکان گذاشتن نقطه پایان به آن را پیدا نکرده است. ناتوانی فرد بر حل کردن معمای مرگ عزیز میتواند آن را به سوگ پیچیده تبدیل کند.
سوگ پیچیده: سوگ مزمن، شدید و دراز مدت ادامه پیدا میکند و در بخشهای مختلف زندگی فرد خود را نمایان میکند.
جامعه در برابر افرادی که با سوگ حل نشده و پیچیده مواجهاند، مسئولیت دارد. ممکنه ما از پیشینه فردی که نشانههای این سوگ را بروز میدهد، با خبر باشیم یا نباشیم. در شرایطی که با ترامای جمعی روبرو هستیم، این مسئولیت جمعی هم سنگینتر است. رسمیت دادن به رنج افرادی که با ترامای جمعی مواجه است، یکی از اقداماتی است که ما میتوانیم در برابر گروههایی که با رنج سوگ حل نشده مواجهاند انجام دهیم.
حمایت جمعی روانشناسان در کنار شکستن تابوهای مراجعه به رواندرمانگران اهمیت دارد.
گروههای حمایتگر همسان، مثل گروه مادران خاوران فارغ از تلاش برای دادخواهی و علیه فراموشی، برای انتقال تجربه، ایجاد فضای امن درک متقابل کمک کننده است.
نشانههایی برای بزرگداشت یاد عزیزان، یکی دیگر از روشهای گذار از این دوران است. نقش جامعه از جمله تهیه یادبودهایی توسط نهادهای حقوق بشری در این بخش هم اهمیت دارد که علاوه بر زنده نگاهداشتن یاد عزیزان، امیدی برای آینده برای بازماندگان ایجاد میکند.
در کنار آن، شهروندان در برابر تخریب سیستماتیک قبور، جلوگیری از برگزاری مراسم تدفین و گرفتن پیام شایسته همدلی مسئولیت دارند.
با پوزش، در بخشی از ویدیو صدا قطع شده است.